۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

آینه ی رسانه از دریچه ی چشم تیز بین

روز گذشته آقای احمدی نژاد، رئیس جمهورِ شیرین مغز اسلامی در مرقد امام راحل و بمناست سالگرد ارتحالِ جانگداز ایشان، فرمایشات فرموده و گفتند: امام راحل از جنسِ انبیا بود!
البته رئیس جمهور محترم ، همانند همیشه، هیچ دلیل و پایه ای برای این ادعایشان ارلئه نفرموده و ادعا و حکمی صریح را به مغز مخاطبان خود کوبید! از همین زاویه است که ناچاریم برای فهم و درک بهتر این گنده گویی، دست ئ آستین بالا زده و به تاویل و تفسیر بنشینیم. تا خلق خدا در این میان انگشت بدهان و پا در هوا نمانند.
فرض اول در این رابطه می تواند اینگونه در نظر گرفت شود که ادعای آقای دکتر درست باشد و جنسِ امام راحل و پیغمبران یکی بوده و در یک کارخانه بافته شده باشد! در چنین صورتی قولِ الله که چپ و راست فرموده اند : کلِ پیغمبران ارسالی از جانب من 124 هزار تا، نه یکی کمتر و نه یکی بیشتر، می باشد چه خواهد شد. آیا زبانم لال خداوند متعال حساب کتاب سرش نمی شده و ریاضی اش ضعیف بوده که فرقِ میان 124 هزارتا با 124 هزار و یکی را نداند؟  یا با آن همه جلال و جبروت فله ای، بی احساسِ مسئولیت  و از سر سرگرمی 124 هزارتا را گفته و بی آن که در نظر بگیرد که دو فردای دیگر، آقا محمودی ظهور کرده،  و راستش را به مردم میگوید، شق و رق برگشته و بر اریکه ی خدایی اش تکیه زده است!
این یک نکته. نکته ی دوم این که از قدیم و ندیم عالمان ریز و درشت دین، بالا و پایین می زنند که به مغز این بشر گناهکار فرو کنند که بابا رسولان حضرت باری موجوداتی مهربان، فهیم و بربار بوده اند و ظهورشان منشا برکت و شفقت بوده. در حال که امامِ راحلِ ما ، کشت و بست وشکست! قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 بی شک از اسناد رشادت و شجاعت اما بود، پافشاری در جنگ و برکات انبوه آن که آن همه کشته و معلول و موجی و بیوه و ویرانی اقتصادی روی دستمان گذاشت تا شاید بتواند برود نجف و کربلا را بگیرد و احتمالن خانه اش را در نجف دوباره صاحب شود، نمونه ی دیگرش. خفقان و شکنه و تجاوز در زندانها که حتا دادِ آقای منتظری را نیز درآورد، به مسلخ فرستادنِ زائران خانه خدا برای تحقق اندیشه های مالیخولیائی اش! و......  رواج فقر، فاقه، رشوه خواری، فساد و حاکمیت اوباش و ارذل از برکات وجود امام ما بود
پرسش اینجاست که آیا براستی همانگونه که آقای رئیس جمهور فرمودند، پیغمبران ما از جنسِ همین امام بودند؟ اگر پاسخ مثبت باشد که بر خلاف گفته فردوسیِ بزرگ نه بر زنده بر مرده باید گریست!
نکته ی سوم. جنسِ امام است. گوشت و پوستش را که نمی شود دانست از کجا بود. اما این را دیگر همه می دانند که عمامه و عبای مبارک آقا بافت کارخانه منچستر انگلیس بود و بطورِ سفارشی و بدستورِ دربار ملکه الیزابت از مواد اولیه ی اعلا بافته و دوخته میشد! یادِ دایی جان ناپلئون و نکته سنجی های دلنشینش بخیر!
فرضِ دوم. پیغمبران و امام خمینی از یک جنس نبوده و نیستند! یعنی آقای رئیس جمهور حرف مفت زده و طبق معمول چون میکرفن را دیده و عربده کش ها واراذل و اوباش  در گرداردش، شروع کرده به تولید افاضات و عنان و اختیار را ازکف داده است. بعضی ها اینگونه اند. خدا بیامرز خود امام هم از این بیماریِ مزمن رنج می برد و سرانجام هم بهمین درد از دنیا رفت.  
اگر بنا را براین بگذاریم که فرضیه دوم درست باشد، چه بهتر. اما یک اشکالِ اساسی در این فرضیه وجود دارد. این اشکال بزرگ هم آنجایی خود را می نمایاند که در می یابیم یاوه گویی و بیهوده بافی فروزه و ویژگی همه دولتمردان و دین مداران حکومت اسلام است. معنای راست و سیخکی این حرف هم این است که انگار هر آنچه بر کلام اینان می رود چیزی نیست جز روایات و فرمایشاتی من درآوردی که تنها بدرد دکانداران دین می خورد و مغزهای منجمد.  یک جوانه ی ارحمند از هیچ جاشان  رشد نتواند!

هیچ نظری موجود نیست:

برگردان

دوست و یا دشمن گرامی!

سپاس از آمدنت. چنانچه مایل باشی، خوشحال خواهم شد که باز هم بدیدارم بیایی. نشانی ام را در پیِ این نوشته خواهم نوشت تا در صورت تمایل در جای مناسبی نوشته و بخاطر بسپاری:
dughodushab.blogspot.com