۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

رباعیات تخم و مرغی


ای حضرت مرغ! بهرِ ما، کاری کن
از ماهِ رخت « حجاب » برداری کن
رسوایی ما چو طشت از بام افتاد
از بهر خدا تو  آبروداری کن!

*** 
آن مرغ که از سفره‌ی مردم پر زد
از بامِ شما به خوانِ ملا سر زد
پاییز نگشته بود «لاکن» دیدیم
کان جوجه سری به سفره‌ی رهبر زد!

*** 
هان! تخم دو زرده‌ی ولی گم شده است
نایاب ز سفره‌های مردم شده است
چندیست بجای دین، روایات خروس
اولِ سخنِ فیضیه‌ی قم شده است!

***

مرغی است پریده از سرِ خوانِ شما
 زردینه گرفته رخِ شیخانِ شما
بی‌‌مرغ بلرزید چو ارکان نظام
بی «تخم» یقین بدر رود جانِ شما!

***
در نزدِ ولی‌ی فقها رفتم دوش
دیدم دوهزار جوجه غمگین و خموش
ناگاه یکی جوجه برآورد خروش
کو جوجه کُش و جوجه خور و جوجه فروش؟!

***

راهِ حلِ کمبود مرغ در جمهوری اسلامی:

گر هر شیخی بیست عدد تخم نهد
در زیرِ شکم، بر سرِ آن ذکر دمد
بعد از چندی مرغ فراوان گردد
جمهوری‌ی ما ز نیشِ مردم برهد

هیچ نظری موجود نیست:

برگردان

دوست و یا دشمن گرامی!

سپاس از آمدنت. چنانچه مایل باشی، خوشحال خواهم شد که باز هم بدیدارم بیایی. نشانی ام را در پیِ این نوشته خواهم نوشت تا در صورت تمایل در جای مناسبی نوشته و بخاطر بسپاری:
dughodushab.blogspot.com