۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

آقا زاده

خامنه ای و آقازاده سید مجتبی خامنه ای 

گفت:
          می دانی که «آقازاده» کیست؟
گفتمش:
          آری؛ جنابِ رهبر است!
گفت:
         رهبر؟ او که «آقا» و ولی است
         «نورِ چشم و آقازاده» دیگر است.
گفتمش:
         جانِ برادر، گوش دار!
         واژه را بگذار، معنی خوشتر است.
         «آقازاده»  دزدِ بیت المالِ ماست
         گاه نامش سید علی، گه اکبر است
         یک زمان قداره بندی قلچماق
         روزِ دیگر اندکی خندان تر است
        «هاشمی» یا «خاتمی» یا «احمدی»
        کوسه و تمساح و گرگ و اژدر است.

       یاد داری شیخِ شیخان ، دوش گفت:
        اقتصاد و اقتصادی از خر است؟
       شیخ این می گفت تا ما خر شویم
       ورنه پشتِ پرده چیزِ دیگر است!
       شاه دزد و شیخ دزد و شحنه دزد
       خلق راکهنه قبایی در بر است
        بی گمان خود بر سرِ نانِ شماست
       «زرگری جنگی» که در پشتِ در است
       ورنه چون «آقای» ما فرمان دهد
       شخصِ «آقازاده» خود فرمانبر است!
                       ***
       «آقازاده»  دزدِ بیت المالِ ماست 
         گاه نامش سید علی، گه اکبر است         
      

چرا نامِ «ایران» برای میهن مان بهتر از «پارس» است؟



نویسنده: سعید نفیسی
ازاین پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند
چرا «پارس» به «ایران» تغییر نام داد؟
تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی "پارس یا پرشین" می شناختند، اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث بازگشت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقه ای از روشنفکران باستان گرا مانند سعید نفیسی،محمد علی فروغی و سید حسن تقی زاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمده بودند و به این منظور اقداماتی را انجام می دادند."سعید نفیسی" از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به "ایران" تغییر یابد. این پیشنهاد در آذر ماه 1313 شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت.
متنی که از نظر می گذرانید، مقاله ای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که در تاریخ اول دیماه 1313 بعد از رسمی شدن عنوان «ایران»انتشار یافته و در آن، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است. مقاله را با هم می خوانیم:
کسانیکه روزنامه های هفته گذشته را خوانده اند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگذار کرده باشند، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبان های اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند.
در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیائی شده بود و در کتابهای جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران می نامیدند و مملکت ما را بزبان فرانسه «پرس» و به انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» می گفتند و در سایر زبان های اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود.
سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال 550 پیش از میلاد یعنی در 2484 سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد، چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را «پارسا» یا «پارسوا» می گفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود؛ مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنا بر همان سابقه که پادشاهان پارسی بوده اند «پرسیس» خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبان های اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیائی «پرسیانا » و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند.
تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدن های قدیم و جدید مملکت ها و نژاد ها به کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدن های ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری، یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند.
اما کلمه ایرانی یکی از قدیم ترین الفاظی است که نژاد آریا با خود بدایره تمدن آورده است. این شعبه از نژاد سفید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی ویا نزاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خوانده اند، از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامده و این کلمه در زبان های اروپائی «آرین» به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است.
این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بین النهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است. تماما زبان های ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگو دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است. داستان ها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیم ترین آثار کتبی این نژادست، ناحیه ای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران وئجه» نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است. همواره پدران ما به آرائی بودن می بالیده اند چنان که داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی (هریا) از تخمه آریائی می شمارد و بدان فخر می کند.
در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایرا را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه می نامیده اند زیرا که در کتیبه های هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکرده اند. قطعا می بایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد، زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریائی می نامیده اند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمی ترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن می توان یافت، گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد می زیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغفرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را « آریانا» ضبط کرده.از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است.
بنابراین قدیمی ترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساخته اند و سپس به مرور زمان ابریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران ( به کسر اول و سکون دوم ) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز می گفته اند. چنانکه پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبه ها نام خود را پادشاه ایران و اران می نوشته اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکه ها لفظ انیران هم دیده می شود زیرا که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران، و مراد از آن ممالک دیگر بوه است که ساسانیان گرفته بودند.
در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایرانشهر» می نامیدند. کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار برده اند. پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است، چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم می کند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراء النهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه، از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند، و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس.
اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمه ای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانسته اند.
پس از اینکه اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظائر آن می نامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمی کردند، چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت، زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمه ای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ می کنیم.
حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیده ایم، ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند. شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطن نژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد.اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است، جای آن دارد که ما نیز اصطلاح باستانی زمان ساسانی و ادبای ایران را زنده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوئیم؛ زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کرده ایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را بهمان نامی که ایشان خود می خوانده اند نامیده ایم، کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار برده ایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگی های گذشته و آینده ایران است، پسندیده و پذیرفته آید.
تهران 10 دی ماه 1313
سعید نفیسی

منبع مقاله: سایت خرد kherad.info

دادگاه چهار فعال دانشجویی و چپ تبریزی در تاریخ ۲۷ مرداد ماه برگزار خواهد شد


دادگاه چهار فعال دانشجویی و چپ تبریزی در تاریخ ۲۷ مرداد ماه برگزار خواهد شدPDFچاپنامه الکترونیک
چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۱۱
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی:شاهرخ زمانی، محمد جراحی، نیما پوریعقوب و ساسان واهبی‌وش که نزیک به هفتاد روز را در بازداشت بوده‌اند، پس از پایان قرار بازداشت بدون صدور قرار وثیقه محاکمه خواهند شد.
شاهرخ زمانی، نیما پوریعقوب، ساسان واهبی‌وش و محمد جراحی به ترتیب در روزهای هفده، نوزده، بیست و سی خرداد ماه در تبریز بازداشت شده بودند. این چهار فعال چپ پس از بازداشت در اداره‌ی اطلاعات تبریز، از یک ماه پیش و با تمدید قرار بازداشت و صدور قرار یک ماهه به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بودند.
شاهرخ زمانی و محمد جراحی از فعالین کارگری تبریز، ساسان واهبی وش دانشجوی رشته ی مهندسی پزشکی دانشگاه آزاد تبریز و نیما پوریعقوب نیز دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد تبریز است .
یک منبع مطلع به «خانه‌ی حقوق بشر ایران»گفت: «دادگاه این فعالین چپ، ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۲۷ مرداد ماه و در شعبه ی یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حمل‌بر برگزار خواهد 


منبع خبر: سایت  کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

نامه ای ویرانگر که رازها را هویدا کرد/ امپراطور به مخمصه افتاد



گاردین گزارش داد:
"گودمن" نامی که از شب گذشته ابتدا در بریتانیا و سپس سراسر دنیا بر سر زبانها افتاد، نامه ای منتشر کرده که بسیاری از رازهای موجود در پرونده رسوایی شنود مکالمات تلفنی را آشکار می کند، نامه ای که بدون شک امپراطور رسانه ای جهان را به مخمصه خواهد انداخت.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه گاردین، "کلایو گودمن" خبرنگار سابق نشریه تعطیل شده نیوز آف د ورلد که خبرنگار خاندان سلطنتی این هفته نامه محسوب می شد نامه ای را منتشر کرده که می تواند تبعات سنگینی برای "رابرت مرداک" مالک موسسه های رسانه ای نیوز کورپوریشن و نیوز اینترنشنال ، "جیمز مرداک" و "اندی کالسون" سردبیر سابق آن ایجاد کند.
گودمن در این نامه که چهارسال پیش نوشته شده اما دیروز سه شنبه منتشر شده می نویسد : موضوع هک تلفن ها و شنود مکالمات تلفنی و پیام های صوتی شهروندان انگلیس موضوعی بود که بحث های زیادی درباره آن در "نیوز آو د ورلد" می شد و کالسون کاملا در جریان این امر بود


"اندی کالسون"، "جیمز" و رابرت مرداک

به نوشته گودمن، کالسون به وی گفته بود که اگر موضع هک تلفن ها و شنود مکالمات را در زمان حضور در دادگاه سال 2007 کتمان کرده و از نام بردن افراد مرتبط در این رسوایی خودداری کند می تواند همچنان شغل خود را در اختیار داشته باشد.
لازم به ذکر است در سال 2007 گودمن به دلیل افشای برخی ازموارد محرمانه خاندان سلطنتی انگلیس به چهارماه حبس محکوم شده بود.
به نوشته گاردین، این نامه همچنین می تواند مشکلاتی را برای "دیوید کامرون" ایجاد کند چون او کالسون را به عنوان مشاور امور رسانه ای خود استخدام کرده و معتقد بود وی هیچ اطلاعی از موضوع هک تلفن ها ندارد.
نامه گودمن می تواند پرونده جدیدی را با نام "شهادت دروغ" برای مرداک و فرزندش باز کند چون آنها در جلسه استماع مجلس عوام انگلیس هنگامی که درباره شنود مکالمات سوال شد، نسبت به انجام این اقدام از سوی خبرنگاران نیوز آو د ورلد اظهار بی اطلاعی کرده بودند.
مرداک برای تبرئه خود از این پرونده مدارکی را ارائه داده بود که به تازگی موسسه حقوقی "لویس و هارباتل" با انتشار نامه ای اظهار داشته که به سختی می توان صحت اسناد ارائه شده از سوی مرداک در این رابطه را تائید کرد.

 "کلایو گودمن" خبرنگار سابق نیوز آودورلد

در نامه افشاگرانه گودمن یک نام دیگر نیز به چشم می خورد. وی در این نامه به فردی با نام "لس هینتون" دوست و مشاور نزدیک رابرت مرداک اشاره کرده و می گوید : یک نسخه از نامه را برای او ارسال کردم تا آن را در اختیار پلیس قرار دهد اما وی از انجام این کار خودداری کرده است.
در همین رابطه "تام واتسون" از اعضای حزب کارگر انگلیس در مجلس عوام این کشور با "ویرانگر" توصیف کردن نامه گودمن گفت : نامه کلایو گودمن مهمترین مدرکی است که ثابت می کند ادعاهای موسسه نیوز اینترنشنال درباره شنود مکالمات غیر واقعی است. این نامه یکی از بزرگترین سندهای افشاگرانه ای است که من در طول زندگیم دیده ام.
نامه گودمن متعلق به تاریخ 2 مارس سال 2007 پس از آزادی او از حبس چهارماه به دلیل افشای برخی از موراد محرمانه خاندان سلطنتی انگلیس است.
در این نامه همچنین اشاره شده که هک تلفن در نیوز آو د ورلد فقط توسط یک یا دو نفر صورت نمی گرفت بلکه اغلب خبرنگاران این هفته نامه نسبت به انجام آن اقدام می کردند. این نامه همچنین حاوی نام های دیگری بوده که در هنگام انتشار بنا بردرخواست اسکاتلندیارد حذف شده اند.

خدایا!



خدایا به شاه و وزیرت قسم 
به اسکندر و اردشیرت قسم 
به چنگیزِ خونریز و تیمورِ لنگ 
به خمپاره و توپ و تیرت قسم 
به شاهانِ قهارِ بر ما مگوز
به سلطان حسینِ «دلیرت» قسم
به بی ادعا رهبرِ عدل و داد 
ولیعهدِ از تاج سیرت قسم
به مهدی و مریم به مسعودِ مشت
به ابریشم و پشم و جیرت قسم!
به دینارِ صدام و تومانِ شاه 
به پوندِ امام و به لیرت قسم 
به دوغ و به دوشاب و قیماق و شیر
به خرما و نان و پنیرت قسم
به برگ چغندر، به تخمِ خیار
به سیر و پیاز و موسیرت قسم 
به تارونه و زیره و بارهنگ 
به جوشاندهِ خاکشیرت قسم 
به موش و به میش و به مور و ملخ
به شاهین و روباه و شیرت قسم
به کهنوج و کوخرد و کرمانِ کور
خمین و قم و مالمیرت قسم 
به لامرد و لار و به کنگان و یزد
به جهرم به فال و اسیرت قسم
به موسای تور و سلیمانِ مور
به عیسیِ مریم به کیرت قسم

***
که «اسلام» این دینِ حق!و مبین!
تو برگیراز بامِ ایران زمین!

سفیر ایران در سوریه: ما تا آخردر کنار بشار اسد ایستاده ایم!



«خبرگزاری مهر» در مطلبی تحتِ عنوان «علت مردمی نبودن اعتراضات سوریه/ نگران نظام اسد نیستیم» از زبانِ «رکن آبادی» سفیر حکومتِ اسلامی در بیروت مطالبی را عنوان کرده است که در نوع خود جالب و خواندنی است! ایشان با صراحت و روشنیِ مثال زدنی نه تنها مبارزات مردم سوریه در راستای اصلاحات، حقوقِ انسانی و مبارزه علیهِ خودکامگی و دیکتاتوریِ بشار اسد، متحد و دست نشاندهِ جمهوریِ اسلامی را نفی کرده، بلکه با وقاحت تمام این مبارزات حق طلبانه را بخارج از سوریه نسبت می دهد! از این هم فراتر عذوبتِ گفتارِ این «دولت مرد»ِ از نوع اسلامی، تحریف آشکار تاریخ و حتا تاریخِ نزدیک و بیادماندهِ انقلاب ایران است. و نکتهِ آخر این که ایشان برسکوی یک جامعه شناس کارکشته نشسته و حکمی می دهد که نه تنها خردمندانِ اجتماعی و مردمِ کوچه و بازار بلکه حتا پخمه ها درون حکومتی را بخنده وا می دارد و آن این است: چون معترضان سوری علیهِ حکومتِ دست نشاندهِ ایران در سوریه دست به اسلحه برده و مقاومت مسلحانه را در دستور قرار داده اند، دست نشاندهِ، غیر مردمی و عوامل بیگانه هستند!!! 
 اینکه تحولات سوریه از خارج مدیریت می شود، افزود:


دست بردن به سلاح بهترین دلیل برای این است که اعتراضات سوریه، پایگاه مردمی نداشته و در این کشور حرکت انقلابی مردمی شکل نگرفته است.

احتمالن آقای رکن آبادی بهنگام انقلاب ایران یا بدنیا نیامده و یا این که جزو گروهی از مردم بودند که در خانه نشسته و از جریانات جاری در جامعه بی خبر مانده بودند. و حالیه میراث خوار تلاشِ مردمی شده اند که برای «تغییر» قیام کردند؛ اما اسلامیان حاصلِ آن جافشانی ها را ربودند. وگرنه مبارزه مسلحانه مردم در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 را بیاد می آوردند. این که جناب سفیر امروزه مفتخوارهِ تلاشی شده است که حتا از تاریخِ وقوعش بی خبر است، بماند. مهمتر از آن این است که اگر «دست به اسلحه بردن مردم» در مبارزات، دلیلّ غیرِ مردمی و وابسته بودن اعتراضات باشد، باید بپذیرید که حکومت اسلامی در بسترِ غیرِ مردمی و با همت دست های خارجی بقدرت رسیده است!!!

ایشان در جای دیگری از فرمایتشان می فرمایند:
ما علیه خواسته های اصلاح طلبانه ملتهای جهان نیستیم اما کسانی که خواهان اصلاحات هستند هرگز مشابه آنچه در سوریه رخ داد دست به سلاح نمی برند.
 آیا براستی چنین است؟ 
اگر اینگونه است چرا اعتراضات آرام و مسالمت آمیز و «غیر مسلحانه» مردم پس از کودتای خرداد 88 باسبعیتِ مغولوار بخاک و خون کشیدید و آن کردید که قلم از باز نویسیِ آن شرم دارد.
 ایشان در جای دیگر می گویند: 
 انقلاب ایران علیه شاه با خروش میلیونی مردم به خیابانها و میادین بدون دست بردن به سلاح تحقق یافت. بر این اساس، دست بردن به سلاح در سوریه، بهترین دلیل برای نمایان شدن این مسئله است که در این کشور حرکت مردمی انقلابی شکل نگرفته است.

همین گفته کافی است تا دریابیم که رژیمِ اسلامی، رزیمی سراپا نا راستی و کذب بوده و دولتمردانش نیز حیا و شرم را قورت داده اند! وگرنه مگر می شود انسان اندکی پایبندِ روابط و خلق و خوی مردمیِ باشد و نقش قیامِ مسلحانه مردمی که بر بسترِ مبارزات مسلحانه فدائیان و مجاهدین آبشخور یافته بود را نادیده بگیرد!!؟؟ 

متنِ کاملِ این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
علت مردمی نبودن اعتراضات سوریه/ نگران نظام اسد نیستیم

برگردان

دوست و یا دشمن گرامی!

سپاس از آمدنت. چنانچه مایل باشی، خوشحال خواهم شد که باز هم بدیدارم بیایی. نشانی ام را در پیِ این نوشته خواهم نوشت تا در صورت تمایل در جای مناسبی نوشته و بخاطر بسپاری:
dughodushab.blogspot.com