رباعیات :
عکسِ رخِ آخوند چو در ماه افتاد
این قافلهی لنگ به بیراه افتاد
افسوس که اسبِ خلق از هولِ حلیم
« از چاله برون آمد و در چاه افتاد!»
***
منبر تو مگو دکانِ شیادیی ماست
سرمایهی ما و مایهی شادی ماست
هان! « وای حسین » را ز لب واننهی!
کان دکهی نانخوریی اجدادیی ماست
***
ملا به رهی جتان جتان میآمد
صد آیه بگوشهی لبان میآمد
با هیات بد قوارهی بد ترکیب
انگار بلای ناگهان میآمد!
***
عمامه مگو! چرخِ فریب است انگار
وآن گالهی نانجیب جیب است انگار
هان گولِ زبانِ چرب و نرمش نخوری!
کان لانهی صد مکر و فریب است انگار
***
شیخِ شپشو صاحبِ بخت است امروز
دارندهی ملک و تاج و تخت است امروز
قربان خداییی خدا میبینی!
بر خلق چه روزگار سخت است امروز؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر